دوشنبه, ۲۶ شهریور ۱۴۰۳، ۱۱:۱۰ ب.ظ

درباره سايت

پایگاه فرهنگی،مذهبی شهدای نیاک

سایت شهدای نیاک مرجع نرم افزارهای مذهبی ومقالات،بیانات رهبری،زندگینامه شهدا،کتاب های مذهبی،صوت وتصویر،جشنواره های شهدای نیاک،مداحی مناسبت های مذهبی،بانک صوت وتصویر،آرشیوفیلم های مذهبی،کلیپ های مذهبی،سخنرانی علما،خبرهای سیاسی،اجتماعی،فرهنگی مذهبی،نظامی،کتابخانه،نرم افزارهای قرآنی،امام خمینی ره،ویژه نامه مذهبی،کودک ونوجوان،محرم،ماه مبارک رمضان،عاشورا و تاسوعا حسینی،امربه معروف ونهی از منکر،حجاب عفاف،سبک زندگی اسلامی

بایگانی

محبوب ترين ها

پيوندها

مداحان وشعرا

شخصیت های سیاسی ونظامی

شبکه های اجتماعی

۴۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جنگ ودفاع مقدس» ثبت شده است

پس از عملیات «کمان ۹۹» رخ داد؛ کابوس هشت ساله نیروی هوایی ارتش ایران برای بعثی‌ها

 بخش خبری جنگ ودفاع مقدس

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

چهل‌سالگی سرو/ پس از عملیات «کمان ۹۹» رخ داد؛ کابوس هشت ساله نیروی هوایی ارتش ایران برای بعثی‌ها

عملیات «کمان ۹۹» تصویری از رشادت‌ها و جان‌فشانی‌های تیرپروازان ایرانی بود که از نیروی هوایی ارتش ایران کابوسی برای هشت سال حماقت ارتش بعثی ساخت و باعث شد بعثی‌ها در این مدت در خواب و بیداری منتظر باران بمب‌های پرندگان ایرانی باشند.
کد خبر: ۴۲۳۱۲۵
تاریخ انتشار: ۰۳ آبان ۱۳۹۹ - ۰۰:۲۳ - 24October 2020

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، انقلاب اسلامی، نخستین انقلاب پیروز و به ثمر رسیده تاریخ شیعیان گذشته است و این فراز مهم تاریخ اسلام در پنجمین دهه خود قرار گرفته. انقلابی که در عمر خود فراز و نشیب‌هایی داشته و از گردنه‌های بس خوفناک گذشته و توفان‌ها و سیلاب‌هایی را پشت سر نهاده و به کوری چشم بدخواهان، جوانی را گذرانده و در آستانه میانسالی است.

سرگذشت انقلاب اسلامی ایران که هر روز آن به اندازه عمر یک ملت گذشته، دستخوش جریان‌ها، اتفاقات و رویداد‌هایی بوده که هرکدام به اندازه مثنوی هفتاد من کاغد سخن در کنه ذات خود دارند. داستان‌هایی که هر کدام جای بسی تحلیل دارند و تبیین‌شان به کرسی‌های اختصاصی در کالج‌ها نیازمند است. آنچه که در ادامه پیشکش می‌شود، خلاصه نقل داستان‌های این انقلاب است. داستان‌هایی خواندنی که تجدید خاطره‌ای است برای گذشتگان، بازخوانی است برای نسل حاضر و میراثی است برای آیندگان.

کابوس هشت ساله ارتش بعث از نیروی هوایی ارتش ایران

فرماندهان نیروی هوایی پیش از شروع جنگ طرحی را موسوم به «طرح البرز» برای مقابله با تجاوز‌های ارتش بعث تدوین کرده بودند. ۲۷ تیر ۱۳۵۹ یعنی تنها ۹ روز پس از شکست «کودتای نقاب»، «طرح نبرد هوایی البرز» بر اساس طرح‌های عملیاتی سهند و سبلان که از زمان اختلافات مرزی با عراق در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب در نیروی هوایی موجود بودند به وسیله سرهنگ خلبان «محمود قیدیان» معاون عملیاتی نیروی هوایی و سایت افسران عملیات آن معاونت تهیه شد و به تصویب مقامات مسئول رسید.

در طرح آمده بود «از آنجا که جو سیاسی حاکم بر کشور اجازه پیش‌دستی را به نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران نمی‌دهد، لذا هنگام بروز مخاصمات میان دو کشور ایران و عراق، نیروی هوایی عملیات خود را بر مبنای عملکرد انتقامی در برابر دشمن طرح ریزی می‌نماید.» به دلیل ویژگی‌های خاص فرمانده وقت کل قوا، ابوالحسن بنی‌صدر و اختلافاتش با نیرو‌های انقلاب و نیز جدی گرفته نشدن تهدید‌های صدام از سوی وی، «طرح البرز» آن قدر روی زمین ماند تا این که صدام با لغو یک‌جانبه قرارداد حُسن همجواری در سال ۱۹۷۵ میلادی، الجزایر بین ایران و عراق، ساعت ۱۴ و ۲۰ دقیقه روز ۳۱ شهریور سال ۵۹، تعداد ۱۵ فرودگاه و پایگاه شکاری کشور را بمباران کرد.

کابوس هشت ساله ارتش بعث از نیروی هوایی ارتش ایران

گرچه در پاسخ به حملات میگ‌ها و توپولوف‌های بعثی، خلبانان نیروی هوایی به فاصله دو ساعت با دو دسته پروازی البرز» و «رد آلفا» از پایگاه هوایی بوشهر و پایگاه هوایی شهید نوژه همدان به پرواز درآمدند و دو خلبان به نام‌های سروان محمد صالحی ستوان یکم خالد حیدری به شهادت رسیدند، اما این طرح برای برگرداندن ورق جنگ، کند کردن ماشین جنگی دشمن و نیز جاری و ساری کردن امید میان مردم مسلمان ایران کافی نبود. از این رو به دستور فرمانده نیروی هوایی سرتیپ «جواد فکوری» طرح البرز مجددا روی میز گذاشته شد تا به عنوان یک شاهکار نظامی به اجرا درآید. برای نامگذاری این طرح از دو مولفه استفاده کردند که یکی تعداد صفحات طرح البرز یعنی ۹۹ بود و دیگری کمان آرش، قهرمان اسطوره‌ای ایران.

در نهایت، بامداد اول مهر سال ۱۳۵۹ تعداد ۲۰۰ فروند جنگنده بمب‌افکن از پایگاه‌های هوایی سراسر کشور برخاستند که ۱۴۰ فروند آن‌ها وارد آسمان عراق شدند. آن‌ها بنا بود صدها بمب «ام.کا۸۲»، «ام.کا۸۳» و «ام.کا ۸۴» بمب‌های خوشه‌ای و نیز موشک‌های ماوریک، حرارتی و راداری را بر منطقه‌ای حد فاصل مدار ۳۰ درجه شمالی یعنی جنوبی‌ترین مدار در خاک عراق تا شمالی‌ترین مدار آن در ۳۷ درجه شمالی ریخته و تاسیسات نظامی و اقتصادی، ستون‌های نظامی و همچنین محور‌های مواصلاتی نیرو‌های پیاده دشمن بعثی را هدف قرار دهند.

کابوس هشت ساله ارتش بعث از نیروی هوایی ارتش ایران

همچنین قرار شد ۶۰ فروند باقی‌مانده نیز بخشی از نیرو‌های عراقی را که وارد خاک ما شده بودند بمباران کنند. سحرگاه، هواپیما‌های اف ۱۴ ایران فضای مرز هوایی ایران را از ارومیه تا جزیره خارک پوشش می‌دادند تا دقایقی بعد هواپیما‌های شکاری اف ۴ و اف ۵ پرواز کنند. آن‌ها به پرواز درآمدند و اهدافشان را در خاک عراق به آتش کشیدند. دل‌حامد، زنجانی و بربری خلبانانی بودند که تاسیسات نفتی اربیل، موصل و کرکوک را بمباران کردند. چند خلبان دیگر نیز روانه ناوچه‌ها و تاسیسات دشمن بعثی در خلیج فارس شدند. بسیاری از خلبانان نیز آسمان بغداد و بصره را ناامن کردند. آن‌ها آن قدر روی باند فرودگاه بغداد و بخش نظامی‌اش بمب ریختند که تا چند روز هر مسافر خارجی که می‌خواست به بغداد بیاید به ناچار باید در فرودگاه امان پایتخت اردن فرود می‌آمد و از آن جا با خودرو روانه بغداد می‌شد. یک روز پیش از آن، رادیو و تلویزیون بغداد برای مردم عراق با آب و تاب نقل می‌کرد که جوانان شما تمام هواپیما‌های دشمن مجوس را منهدم کرده‌اند و حالا دیگر ایرانیان پرنده‌ای برای پرواز ندارند، اما روز اول مهر ایرانیان ثابت کردند که «دزدی آمده و سنگی انداخته و فرار کرده.»*

ساعت ۶:۳۰ به وقت بغداد، مردم با صدای پدافند‌ها سراسیمه از خواب بیدار شدند. آن روز صبح، پدافندها قبل از آن که آژیر خطری مردم را متوجه حمله هوایی کند، خبر دادند که جنگ برای مردم بغداد نیز آغاز شده است. خلبانان ایرانی در بامداد دومین روز جنگ، بغداد را به لرزه درآوردند و خواب را از چشم دشمن ربودند. آن‌ها مثل باران روی فرودگاه‌های نظامی و مراکز نفتی و اقتصادی بمب ریختند و همین کافی بود تا سرعت دشمن گرفته شود. با این که ایرانیان هیچگاه مناطق مسکونی مردم عراق را بمباران نکردند، اما حمله هوایی از سوی کشوری که صدام در تبلیغاتش آن را از پیش شکست‌خورده اعلام کرده بود، زندگی بغدادی‌ها را از حالت عادی خارج کرد.

کابوس هشت ساله ارتش بعث از نیروی هوایی ارتش ایران

آن روز و آن شب و همه شب و روز‌های جنگ، بغدادی‌ها همیشه گوش به رادیو بودند؛ گوش به مارش نظامی و به بیانیه‌های ارتش، شب هنگام هم تمرین آژیر سه بار متوالی در شهر بغداد انجام شد تا مردم با این آژیر‌ها آشنا شوند. در جریان عملیات «کمان ۹۹» بیش از ۶۰۰ هزار پوند بمب بر سر دشمن متجاوز ریخته شد و صدام از آن روز به بعد دیگر خیال فتح سه روزه خوزستان و رویای رژه ششم مهر در میدان آزادی تهران را در سر نمی‌پروراند.

در این عملیات، تعداد شش فروند از هواپیما‌های اف ۵ و چهار فروند از هواپیما‌های اف ۴ نیروی هوایی خودی سقوط کردند و ۹ نفر از خلبانان شجاع نیروی هوایی به نام‌های سرلشکر خلبان منصور ناظریان، همایون شوقی (جاویدالاثر)، غفار رامین‌فر (جاویدالاثر)، ذبیح‌الله دین‌محمدی (جاویدالاثر)، غلامحسین عروجی (جاویدالاثر)، بهرام عشقی‌پور، عباس اسلامی‌نیا، تورج یوسف و علی‌مراد جهانشاه‌لو به شهادت رسیدند و دو نفر از خلبانان نیز اسیر شدند.‌

* پیام امام خمینی در روز اول جنگ.

پنج روز محاصره در دل دشمن، روایتی شنیدنی از دفاع مقدس

 جنگ ودفاع مقدس

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

پنج روز محاصره در دل دشمن، روایتی شنیدنی از دفاع مقدس

به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، عملیات محدود «عاشورا» در منطقه میمک در  ۲۵ مهر سال ۱۳۶۳ با رمز «یا اباعبدالله‌ الحسین (ع)» با همکاری نیرو‌های ارتش و سپاه راس ساعت ۲۳ آغاز شد. می‌توان حضور شخص صدام حسین در منطقه عملیاتی را هم نشانه اهمیت درگیری‌ها و حساسیت منطقه مورد نزاع برای عراق برشمرد که با برتری رزمندگان ایرانی پایان یافت. اما در حین این عملیات در یکی از محور‌های عملیاتی اتفاقی افتاد که تعدادی از نیرو‌های خودی به مدت پنج روز محاصره شدند. سرنوشت این افراد موضوع جالبی است که در کتاب سی و سوم از روزشمار جنگ ایران و عراق با عنوان «تجدید رابطه آمریکا با عراق» که توسط انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر شده، به طور کامل به آن پرداخته شده است.

روزشمار جلد سی و سوم

روز اول (۱۳۶۳/۰۷/۲۶)؛ محاصره نیرو‌های خودی

عملیات در ارتفاعات میمک موسوم به «عاشورا» که از شب گذشته آغاز شد. در شیار نی‌خزر (شیار میمک) ابتدا خبرهایی که به قرارگاه فرماندهی می‌رسید، نسبتاً امیدوارکننده بود. اما با روشن شدن هوا و سپری شدن ساعاتی بیشتر از شروع عملیات، رسیدن خبرهای نومیدانه از این محور بیشتر و بیشتر شد و مشخص گردید که تیپ نبی اکرم (ص)، اهداف خود را هنوز تأمین نکرده است و تعدادی از نیروهایش در محاصره دشمن ماندند؛ به علاوه، اجساد شهدا و تعدادی از مجروحان نیز در منطقه جا ماندند.

روز دوم؛ حمله به دشمن جهت نجات محاصره شدگان

تنها مسئله مهمی که در شب دوم، در این محور اتفاق افتاد، بازگشت طالبی فرمانده گردان خیبر به اتفاق چهار نفر دیگر، از درون محاصره نیروهای دشمن بود که از صبح روز عملیات تا تاریکی شب، پشت نیروهای دشمن به همراه ۱۳ تن دیگر، داخل نیزار‌ها مخفی مانده بودند. به گزارش راوی قرارگاه سلمان، سه نفر از این ۱۳ نفر باقی‌مانده، جراحت سختی در بدن و پای خود دارند و امکان انتقال آن‌ها به عقب مشکل است ولی ۱۰ نفر بقیه که سالم بودند، داوطلبانه و با اراده شخصی خود کنار مجروحان باقی مانده‌اند و از آن‌ها محافظت می‌کنند. قرار بر این شده است که نیرو‌هایی که باز می‌گردند، چنانچه موفق شدند به خط خودی بازگردند، برای یافتن راهکار و تهیه طرح حمله‌ای به دشمن جهت نجات محاصره شدگان، اقدام کنند.

روز سوم؛ تلاش بی حاصل

در این محور، نجات محاصره شدگان در نیزار و بازگرداندن مجروحان و شهیدان مانده در منطقه، از نظر فرماندهان تیپ نبی‌اکرم هدف اصلی عملیات محسوب می‌شد. وقتی مشخص شد که در شیار نی‌خزر عملیاتی در کار نخواهد بود و معلوم شد که اصولاً این کار اگر صرفاً با هدف نجات محاصره‌شدگان باشد، باعث شهادت و حتی بر جای ماندن تعداد بیشتری نیز خواهد شد و از این رو مقدور و معقول نیست، با تلاش فرمانده گردان نیروهای محاصره شده در نیزار، یک گروه داوطلب نجات تشکیل شد. این گروه، از خود او و برادرانی از مخابرات، اطلاعات عملیات، امداد (تخلیه مجروح) و نیز چند نفر از نیروهای باتجربه و قدیمی تشکیل شد تا راهی منطقه شوند و برای نجات محاصره‌شدگان اقدامی کنند. علی‌رغم کوشش آنان، این بار نیز به برادران محاصره شده کمکی نشد و با مراقبت و حساسیتی که دشمن نشان داد، این گروه داوطلب نتوانستند در عمق دشمن نفوذ کنند و به نیزار راهی پیدا نمایند. آنان تا نزدیکی نیزار نیز رفتند؛ اما خود در خطر محاصره قرار گرفتند و پیشروی و تلاش بیشتر را بی‌حاصل یافتند و مراجعت کردند.

روز چهارم؛ گلوله‌هایی با طعم کشمش و پسته‌

چهارمین روز از اقامت نیرو‌های محاصره شده در دل دشمن سپری می‌شود. آن‌ها در حاشیه یک رودخانه، حدود ۵۰۰ متر آن طرف‌تر از یک مقر گروهان دشمن، داخل یک شیار فرعی به طول حدود ۱۰۰ تا ۱۲۰ و عرض ۳۰ تا ۴۰ متر، در یک نیزار به طول ۴۰ تا ۵۰ و عرض ۳۰ متر، پناه گرفته و مانده‌اند.

موضوع محاصره‌شدگان از دغدغه‌های فرماندهان است؛ ولی راه حلی برای آن پیدا نمی‌شود. برادر قالی‌باف معاون قرارگاه سلمان در این باره می‌گوید: «می‌خواهند به وسیله توپ ۱۰۵ میلی‌متری برای آن‌ها غذا بریزند.» برادر ناصح می‌گوید: «بنا داریم کشمش و پسته توسط ۱۰ گلوله توپ، قاطی گلوله‌های جنگی، برای برادران محاصره شده بفرستیم. خود آن‌ها اصرار دارند نفرستید. یکی برایشان فرستادند؛ ولی صدایی از بی‌سیم نمی‌آید.»

سرانجام در هنگام غروب، گلوله‌های توپ ۱۰۵ که درون پوکه‌های آن مقادیری کشمش و پسته جاسازی شده بود، به طرف نیزار پرتاب می‌شود. این ابتکار اگر چه راه حلی امیدوار کننده نبود، لیکن به منظور تقویت بنیه برادران برای امکان تهاجم به خط دشمن و استخلاص نهایی، تنها راه چاره به نظر می‌رسید. منتهی از آن جهت که دشمن حساسیتی پیدا نکند، گلوله‌هایی جنگی نیز همراه این پوکه‌ها در اطراف این نیزار روانه شد. نیروهای در محاصره نیز با شلیک هر گلوله، به وسیله بی‌سیم، گرای گلوله‌ها را تنظیم و گزارش می‌کردند. این طرح نیز جواب مثبت نداد و بر اثر آن، آتش‌سوزی در میان نیزار ایجاد شد که می‌رفت به دیگر نقاط سرایت کند؛ ولی با توسل به دعا و ذکر، به نحوی، حریق در هفت الی هشت متری برادران خاموش شد. به این ترتیب با محدود شدن منطقه استتار، مشکلی بر مشکلات محاصره‌شدگان افزوده شد.

روز پنجم (۱۳۶۳/۰۷/۳۰)؛ رهایی از کمین؛ پرواز به ملکوت، حصر در غربت

امروز پنجمین روز اقامت اجباری محاصره‌شدگان شیار نی‌خزر در میان دشمن و در پناه یک نیزار است. دشمن هنوز هم به مخفی‌گاه آن‌ها پی نبرده است؛ اما آنان با هدف بازگشت به خط خودی، تصمیم به ترک مخفی‌گاه خود گرفتند؛ به این ترتیب که امروز صبح خیلی زود، از بی‌سیم صدای ضعیفی به گوش رسید و برادران به‌آهستگی اعلام کردند: «ما می‌خواهیم از لانه‌مان بیرون بیاییم.» قبل از این، پیرو مکالمه کوتاهی که فرمانده تیپ نبی اکرم (ص) بابرادران داخل نیزار داشت، به آن‌ها اعلام شده بود: «اگر می‌خواهید، تسلیم بشوید. ما دیگر برای شما کاری نمی‌توانیم بکنیم. خودتان هرطور صلاح می‌دانید عمل کنید.» برادران پس از این اتمام حجت بود که راجع به بازگشت، با یکدیگر به گفتگو و مشورت پرداختند.

آن‌ها ۱۴ تن بودند که به جز سه زخمی، ۱۱ تن عازم شدند. از این عده، تنها چهار نفر از معرکه رهایی یافتند. نجات یافتگان، در گفتگو با واحد اطلاعات عملیات تیپ نبی اکرم (ص)، حوادث بعدی را به شرح زیر نقل کردند:

«قبل از روشن شدن هوا، از نیزار بیرون زدیم و به راه افتادیم. در اولین شیار، از دو طرف به کمین دشمن برخورد کردیم و تعدادی از عراقی‌ها ما را صدا زدند که: «بیایید بالا! شما را نخواهیم کشت. شما را سالم می‌خواهیم.  ما همگی زمین‌گیر شدیم. بعد قرار شد یکی یکی فرار کنیم و هرکس که از محاصره عبور کرد، سنگی بیندازد (و عبور خود را به این شکل اعلام کند) چهار نفر عبور کردیم و با این‌که سنگ انداختیم، برادران دیگر نیامدند. ما حدود ساعت ۶:۳۰ صبح به خط پدافندی خودمان رسیدیم».

براساس آخرین تماسی که نفرات باقی‌مانده (هفت تن) به وسیله بی‌سیم با خط خودی برقرار کردند، معلوم شد که این نیرو‌ها پس از عبور از چند شیار، به زیر تپه‌ای رسیده‌اند. آن‌ها اعلام کردند: «ما حرکت خود را ادامه می‌دهیم.» در ساعت ۱۱:۳۰ صبح در حالی که به نظر می‌رسید کار‌ها بر وفق مراد پیش می‌رود، درگیری شدیدی در خط دفاعی عراق در شیار نی‌خزر صورت گرفت. چگونگی رخداد این واقعه غیر مترقبه، از خط خودی با دوربین بخوبی مشاهده می‌شد. در این درگیری، ابتدا با پرتاب نارنجک به‌وسیله برادران، دو نفر از نیروهای عراقی بر زمین می‌افتد و بقیه با تحمل جراحت، خود را از معرکه دور می‌کنند؛ ولی در ادامه، آتش شدیدی به طرف برادران متمرکز می‌گردد و تا وقتی مهمات‌شان تمام می‌شود، ادامه می‌یابد. در آخر، تنها یکی از برادران، با وخامت حال زنده می‌ماند که با یک وسیله عراقی غول‌پیکر کشان کشان بر روی زمین، با وضعی دردناک، به عقب حمل می‌شود.

مستند | در لباس سربازی

 بخش خبری رهبری انقلاب بانک فیلم جنگ ودفاع مقدس

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

مستند | در لباس سربازی

 
«در لباس سربازی» روایتی ویژه از حضور رهبر انقلاب در جبهه‌ها از نخستین روزهای آغاز جنگ تحمیلی تا ترور ایشان در تیرماه سال ۶۰ است.

در این مستند، برخی تصاویر، فیلم‌ها، اسناد و همچنین خاطرات شفاهی خودگفته‌ی آیت‌الله خامنه‌ای از دوران دفاع مقدس برای نخستین بار منتشر شده است.

«مسئولیت‌های نظامی آیت‌الله خامنه‌ای در سال‌های اول انقلاب»، «ممانعت ایشان از فروش هواپیماهای نظامی توسط دولت موقت»، «ماجرای حضور ایشان در جبهه‌ها و تشکیل ستاد جنگ‌های نامنظم با همراهی شهید چمران»، «ماجرای آزادسازی سوسنگرد» و... از موضوعاتی هستند که «در لباس سربازی» به آنها می‌پردازد.

مستند «در لباس سربازی» به همت مؤسسه‌ی پژوهشی- فرهنگی انقلاب اسلامی (دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای)، به‌مناسبت چهلمین سالگرد آغاز دفاع مقدس و با همکاری شبکه‌ی یک سیما و مؤسسه‌ی فرهنگی- هنری شهید آوینی تهیه شده است.

گفتنی است این مستند در ۳ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای از پنجشنبه (۱۰ مهر) تا شنبه (۱۲مهر)، هر شب ساعت ۲۰ از حساب‌های رسمی KHAMENEI.IR و شبکه‌ی یک سیما پخش خواهد شد.
قسمت اول | مستند در لباس سربازی

با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :

قسمت دوم | مستند در لباس سربازی

با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :

کیفیت خوب و فرمت Mp4 و با حجم 2,060.0 MB

کیفیت متوسط و فرمت Mp4 و با حجم 340.1 MB

قسمت سوم | مستند در لباس سربازی

با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :

کیفیت خوب و فرمت Mp4 و با حجم 1,666.0 MB

کیفیت متوسط و فرمت Mp4 و با حجم 344.5 MB

آمریکایی‌ها را مجبور کرده‌‌ایم در خلیج فارس به فارسی صحبت کنند

 بخش خبری جنگ ودفاع مقدس

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

آمریکایی‌ها را مجبور کرده‌‌ایم در خلیج فارس به فارسی صحبت کنند

به گزارش گروه دفاعی امنیتی دفاع‎پرس، سردار علی فدوی جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با حضور در برنامه دستخط به گفتگو درباره مسائل مختلف پرداخت.

در بخش زیر مشروح این گفت‌وگو آمده است:

سلام عرض می‌کنم و خیلی خوش آمدید.

سلام علیکم بر شما و بر همه بینندگانی که ما را خواهند دید.

سردار اوضاع کشور چطور است؟ از جایگاه جانشینی فرماندهی کل سپاه پاسداران بخواهید مقایسه با ۴۰ سال پیش که جنگ شروع شد، داشته باشید ما کجای راه هستیم و با قبل چه تفاوت‌هایی داریم؟

به برکت انقلاب اسلامی که الان ۴۱ سال و ۷ ماه از انقلاب گذشته است، در مورد هر موضوعی اعم از امنیت، نظامی، تسلیحاتی، علمی و ... قابل قیاس با قبل نیستیم. در خیلی از مواقع و موارد در سال ۵۷ و ۵۸ و ۵۹ که جنگ شروع شد، در ذهن‌ها هم خیلی از مواردی که الان بعنوان یک موضوع عادی در بین همه مردم از آن مطلع هستند و دیده‌اند، نبود.

اگر تحقیقی درباره جایی کنید که همه فناوری‌هایی بزرگ پآمریکایی از آنجا بروز کرد که دره سیلیکون آمریکا است، همه دنیا این را قبول دارند که مردم ما از بالاترین بهره هوشی برخوردار هستند. کتابچه‌ای هست که کسی از دانشگاه شریف به آنجا رفته بود چاپ کرده بود، تعداد زیادی از شرکت‌ها را عنوان کرده بود که همه ایرانی هستند.

لازمه هر نوع پیشرفتی در هر زمینه‌ای موضوعی است که ایران بیش از نیاز خودش دارد؛ یعنی آدم.

اگر روال‌های مدیریتی ما طبق روال انقلاب اسلامی و امام و آن چیزی که در اسلام عنوان شده، باشد همه این توانمندی‌های آدم‌ها بروز پیدا می‌کند. ولی متاسفانه در خیلی از سیستم‌هایی که در خیلی از کشور‌ها وجود دارد تغییری حاصل نشد.

یعنی بهره ویژه‌ای که باید برده شود ...

یعنی سیستم‌گذاری که آمریکایی‌ها در سال ۳۶ به بعد کرده بودند تغییر خاصی نکرد. در این سیستم‌ها از این موضوعات اصلا نیست که بتوانید از توانمندی‌های جوانان داخل کشور بالاترین بهره را ببرید. آن‌ها سیستم‌سازی که می‌کردند برای اهداف خودشان بود، نه برای اهداف این جغرافیا و این مرز و بوم. هنوز متاسفانه گریبان گیر این موضوع هستیم. آیا گرفتاری‌های معیشتی داخل کشور در شأن ملت مسلمان ما هست؟ مشکل از آن سیستم‌هایی است که هنوز کارکرد دارد، آن ساختار‌هایی که هنوز هست.

آمریکایی‌ها بعد از ۴۱ سال حضور فیزیکی در اینجا ندارند، ولی چون سیستمگذاری کرده‌اند آن سیستم‌ها برقرار است. سختترین کار دنیا چه کاری است؟ کاری است که آدم برای انجام آن اگر لازم شد باید جان بدهد. شما اگر برای کار‌هایی که سخت نیست و برای انجام آن نباید جان بدهید، مثلاً همین مسائل اقتصادی که برای کار درست انجام دادن در این زمینه نباید جان بدهید، در سیاست و فرهنگ نباید جان بدهید، ولی باید طبق قاعده‌هایی که خداوند بیان کرده، عمل کنید؛ اگر می‌خواهید پیروز شوید. وقتی عمل به قاعده‌هایی خدا نمی‌کنید ما پیروز می‌شویم؟

الان یکی از مواردی که بحث می‌شود و آمریکایی‌ها در هفته اخیر تلاش کردند مکانیسم ماشه را عملیاتی کنند تا از توان دفاعی ایران جلوگیری کنند، به خصوص که مسئله آن‌ها مسئله منطقه‌ای و موشکی است. الان چقدر جلو رفته ایم؟ آخرین آزمایشی که انجام دادیم فکر می‌کنم ۴۰۰-۳۰۰ کیلومتر اضافه کردیم.

برای ما مسئله مسافت و این‌ها موضوعیت ندارد؛ برای ما دستور مقام معظم رهبری درباره برد موشک ۲ هزار کیلومتر مطرح است. ما بر اساس این دو هزار کیلومتر همه موضوعات را تنظیم کرده ایم و هر دستور دیگری باشد، همه لازمه‌های آن فراهم می‌شود؛ اصلی‌ترین لازمه‌اش آدم است.

برخی گمان می‌کردند بعد از شهادت سردار طهرانی مقدم خیلی عقب می‌افتیم.

نه، مهم نیست چه موضوعاتی مطرح است. چندین سال پیش آقا فرمودند درباره دقت موشکی کار کنید. موشکی که می‌زنید برای کشتار جمعی نیست؛ بلکه هدف‌زن است مثل این که تک تیرانداز بخواهد تیری بزند، باید اینچنین موشک بخورد. چه موشکی باشد؟ موشکی که برد آن ۲ هزار تا باشد، سرموشکی هزار و ۵۰۰ کیلوگرم است و مثلا این ۶ متر مربع هدف است. الان موشک‌های ما در این وضعیت هستند.

در همه زمینه‌ها اینچنین است. در موضوع دریایی هنوز در سال ۱۳۹۹ شمسی یا ۲۰۲۰ میلادی در هیچ نیروی دریایی در دنیا سرعت‌های بالاتر از ۳۵ نات معنا و مفهومی جاری و ساری ندارد.

ما الان در ۸۰ نات هستیم.

من دو سال و یک ماه است که از نیروی دریایی بیرون آمده ام. من در نیروی دریایی که بودم شناور موشک‌انداز با ۹۲ نات سرعت را در فورس ۳.۴ دریا تست کردیم. یعنی ۱۷۶ کیلومتر سرعت! این دریا است. در اتوبان زمین صاف است، در دریا موج در اختیار کسی نیست و به زودی به ۱۰۰ نات می‌رسیم. طراحی، ساخت، مواد اولیه، موشک، سیستم‌های کنترل آتش و ارتباطی همگی ایرانی است.

می‌گویند امریکایی‌ها به خصوص ناو‌های آن‌ها از این شناور‌های ما خیلی وحشت دارند. درست است؟

بحث این طولانی می‌شود، ولی چون مطرح کردید بیان می‌کنم. نیروی دریایی سپاه در حالی که حکم ما برای شهریور سال ۶۴ است که نیرو‌های زمینی، دریایی و هوایی در سپاه تشکیل شود. آن زمان قرارگاه نوح بودیم. یک مطلبی پیش آمد، می‌دانید بعد از عملیات بیت المقدس که قبل از آن چندین عملیات بود تا عراقی‌ها را بیرون کردیم، از بیت‌المقدس تا عملیات والفجر ۸ که نزدیک ۴ سال طول کشید تحلیلی ایجاد شد و روی این تحلیل بیشتر آمریکایی‌ها و غربی‌ها تاکید می‌کردند که این جنگ غالب و مغلوب ندارد.

وقتی عملیات والفجر ۸ انجام شد که خود غربی‌ها می‌گویند توسط نیرو‌های جوان سپاه و بسیج که طبق روال‌های معمول دنیا عملیات نمی‌کنند. هنوز هم در دنیا کسی جرات ندارد آنچنان عملیات کند. این عملیات یک تلقی در دنیا درست کرد که این چه توانمندی است که توانسته این عملیاتی که هیچ کسی در دنیا قادر به انجام آن نیست، انجام دهد. اروند رودخانه عجیبی است؛ خود عملیات والفجر ۸ و اجرای آن برنامه دو ساعته را می‌طلبد. این عملیات این مسئله را در دنیا تثبیت کرد که این جنگ غالب و مغلوب دارد.

یعنی آن تحلیل را زیر سوال برد.

نه تنها این تحلیل را زیرسوال برد، بلکه دنیا و مخصوصاً آمریکایی‌ها را مطمئن کرد که غالب و مغلوب وجود دارد. این دقیقا زمانی است که آمریکا مستقیماً وارد جنگ شد و ظرف مدت چند ماه تعداد ناوهایشان را به ۸۶ فروند ناو جنگی رساندند. الان چند ناو جنگی در خلیج فارس است؟ الان ۲۰ و چند ناو جنگی است! آن زمان ۸۶ ناو جنگی آوردند.

در همین شرایط بخاطر همین تغییر استراتزیک ایجاد شده که امریکایی‌ها خود وارد جنگ شدند، صادرات نفت ما به زیر ۱۰۰ هزار بشکه رسید. این وضعیت نامطلوبی بود. آن زمان ما همه کالا‌ها را وارد می‌کردیم. همه این کالا‌ها را با کشتی وارد می‌کردیم. همه نفتی که صادر می‌کردیم می‌زدند، همه واردات ما را می‌زدند. عراقی‌ها به دستور آمریکایی‌ها می‌زدند. منطقه عملیات را در شمال خلیج فارس تا تنگه هرمز گسترش دادند.

تا آن زمان هم نیروی دریایی سپاه در دریا نبود. روز هشتم اسفند سال ۶۵ در اوج عملیات کربلای ۵ در شلمچه، جلسه‌ای تشکیل شد و آقای هاشمی گفت بررسی کنید که می‌توانید وارد خلیج فارس شوید.

می‌دانید اولین عملیات نیروی دریایی سپاه در آب‌های خلیج فارس در چه تاریخی انجام شد؟ در اول فروردین سال ۶۶؛ یعنی ۲۰ روز بعد عملیات انجام شد و بلافاصله تا زمان قطعنامه ادامه پیدا کرد. بیش از ۱۴۰ عملیات دریایی، بیش از ۱۸ عملیات موشکی ساحل به دریا، بیش از ۵ عملیات ویژه که هنوز نمی‌توانیم درباره ابعاد آن عملیات صحبت کنیم، انجام شد.

ما آمریکایی‌ها را در سال ۶۶ و ۶۷ به خاک مذلت نشاندیم. همه مردم سال گذشته را به یاد دارند که یک هواپیمای بدون سرنشین خیلی پیشرفته آمریکایی را رزمندگان هوافضای سپاه در منطقه شرقی تنگه هرمز مورد اصابت قرار دادند و سقوط کرد. آمریکایی‌ها در دهه ۷۰ از ایران به دادگاه لاهه شکایت کردند. اصل لایحه ۱۶۰ یا ۲۶۰ صفحه بود، خیلی دقیق به یاد ندارم. ۱۰ هزار صفحه پیوست دارد. در اینجا با عکس و نقشه و تصویر‌های رنگی مدعی شدند که نیروی دریایی سپاه این همه کار با ما کرده است که بعد ما سکوی آن‌ها را زدیم. این را خبیثانه گفتند.

چون شروع با آن‌ها بود، ولی ما این طوری پای کار رفتیم. مدعی شدند ناو «ساموئل بی رابرتز» یک میلیارد دلاری آمریکا، هلی کوپتر‌های ما، هواپیمای ما، کشتی‌های بی‌شمار پشتیبانی ما را زده اند؛ همه این‌ها را لیست کردند. این بلا‌ها سر آمریکایی‌ها آمد.

با همین شناور‌های تندرو؟

نه این شناور‌هایی که الان داریم، آن زمان شناور تندرو نبود. ما شناور برای کجا ساخته بودیم؟ برای اینکه عملیات والفجر ۸ را انجام دهیم و از این سوی رودخانه به سوی دیگر آن برویم.

نه در دریا و خلیج فارس!

برای کربلای ۳ ساخته بودیم؛ ۲۴ کیلومتر از ساحل این سکو‌ها فاصله داشت. برای بدر و خیبر این شناور‌ها را ساخته بودیم، برای آب‌های هور که مانند آب‌های استخر است. در دریای خلیج فارس که ۲۵۰ هزار کیلومتر مربع وسعت دارد و چند صد کیلومتر عرض دارد، هزار و خرده‌ای کیلومتر طول دارد، موج‌های بسیار بزرگی در اثر باد‌هایی که وجود دارد، تولید می‌شود، ولی با همین شناور‌ها رفتیم؛ و آن توانمندی که آن زمان داشتید شاید نسبت به الان قابل قیاس نبود.

نقش «روحانیت» در دفاع از کشور دوران دفاع مقدس

 بخش خبری جنگ ودفاع مقدس

نقش «روحانیت» در دفاع از کشور دوران دفاع مقدس

به گزارش خبرنگار اخبار داخلی دفاع‌پرس، دوران هشت سال دفاع مقدس، مظهر دفاع مشروع ملت مسلمان ایران در مقابل زورگویی قدرت‌های ابتکاری دنیا بود؛ دشمنان خارجی و منافقان داخلی برای ناامید ساختن مردم در دفاع از میهن اسلامی، تمام توان خود را به کار گرفتند و با استفاده از تمام رسانه‌های تبلیغاتی استکبار و دست در دست آنان، به مقابله با ملت مظلوم ایران پرداختند. اما آن‌ها از قدرت بی‌نظیر ایمان مردم و وحدت کلمه آنان پیرامون کلمه حق غافل بودند.

بزرگان دین با حضور به موقع در صحنه و دادن پیام به مردم، مبنی بر اینکه دفاع از حریم و ناموس کشور اسلامی و جهاد در مقابل متجاوز، لازم و واجب است، نقش سترگی در این راه ایفا کردند.

مراجع عظام تقلید با سخنان و رهنمود‌های خود، مشروعیت این دفاع را تاکید کرده، حضور گسترده و مستمر مردم را در جبهه‌های نبرد رقم زدند.

روحانیون؛ دوشادوش مردم با حضور در جبهه‌ها

شوق جهاد و قرار گرفتن در شمار مجاهدان راه خدا و کسب رضایت حق در سایه ادای تکلیف، در وجود آحاد رزمندگان به ویژه روحانیون که دوشادوش بسیج مردمی، سپاه انقلابی و ارتش مکتبی در خطوط مقدم حاضر می‌شدند، موج می‌زد.

حضور روحانیون را در جبهه‌های نبرد، می‌توان به سه شکل تقسیم کرد: عده‌ای برای تبلیغ به جبهه‌ها اعزام می‌شدند. آن‌ها سنگر‌های خط مقدم را به مسجد و کلاس درس و احکام تبدیل می‌کردند. برخی از روحانیون به منظور رزم وارد جبهه‌ها می‌شدند و به صورت بسیجی و بدون لباس روحانیت در جبهه‌ها حضور داشتند. شکل سوم حضور روحانیون در مناطق جنگی، تلفیقی از دو صورت قبلی و به گونه رزمی ـ تبلیغی بود که هم در زمینه نبرد و رزم موفق بودند و هم با حفظ لباس مقدس روحانیت تبلیغ می‌کردند.

آن‌ها در خط مقدم جبهه، همچون دیگر رزمندگان سلاح در دست با دشمن می‌جنگیدند و معمولاً لباس رزم سپاه یا ارتش یا بسیج را بر تن داشتند و تنها عمامه‌ای بر سر می‌گذاشتند و در مواقع مناسبی نیز به وعظ و ارشاد و تبلیغ و اقامه نماز جماعت می‌پرداختند. این نوع تبلیغ، اثر بسیار عمیقی در حفظ و ارتقای روحی رزمندگان داشت.

روحانیون؛ پرچمداران دفاع مقدس

روحانیون به عنوان پرچم داران حرکت‌های انقلابی، بیشترین نقش را در حضور مردم در صحنه‌های مبارزه ایفا می‌کردند. تشویق و ترغیب مردم به حضور در میدان‌های نبرد و ایجاد روحیه استقامت و مقاومت در دشواری‌های ناشی از جنگ و دادن امید و اطمینان به تحقق وعده‌های الهی، از جمله نقشه‌های روحانیت در حماسه دفاع مقدس است.

روحانیت متعهد با حضور به موقع خود، با عواملی همچون اختلاف‌های داخلی، شرارت‌های ستون پنجم و فعالیت‌های ضدانقلابی گروهک منافقین که سبب سستی مردم در اقبال به جبهه‌های جنگ می‌شد، برخورد می‌کردند.

در برهه‌ای از زمان که خط نفاق به سرکردگی بنی صدر و منافقین با ایجاد اختلاف‌های داخلی، جبهه و جنگ را تحت‌الشعاع قرار داده بودند، مراجع عظام تقلید با صدور فتوا و پیام‌هایی، بر رفع اختلاف‌ها و عزم جزم رزمندگان تاکید می‌کردند.

روحانیون و پراکندن عطر خدا در جبهه‌ها

دفاع مقدس، بستری برای ساختن انسان‌های موحّد، و معبری برای بندگی بود و حوزه و روحانیت، در این فضاسازی نقشی ارجمند داشت.

رهبر معظم انقلاب اسلامی دراین باره می‌فرماید: یکی از شما‌ها روحانیون، گاهی یک لشکر را به جهاد و سلاح معنوی مجهّز می‌کند؛ جبهه‌های ما امتیازش بر همه جبهه‌های عالم این است که محراب عبادت است و در آن معنویت وجود دارد؛ این بچه‌ها را می‌بینید که وقتی می‌روند و می‌آیند چقدر منور می‌شوند. این با حضور شما تامین خواهد شد.

نماز، بالاترین ذکر، برترین نیایش و بهترین شیوه تقویت ایمان به خداست. روحانیون با اقامه نماز‌های جماعت، تاثیر شگرفی در بالا بردن معنویت رزمندگان داشتند. آن‌ها با حضور خویش، به رزمندگان آرامش، و با تلاوت آیات جهاد، مقاومت و استقامت را آموزش می‌دادند. روحانیون با یادآوری ایثار و پایداری مسلمانان تاریخ صدر اسلام و با ذکر مصیبت‌های اهل بیت (ع) به ویژه سالار شهیدان، درس سلحشوری و پایداری را زمزمه می‌کردند.

روحانیت و تقویت روحیه رزمندگان

کارشناسان نظامی، ۷۵ درصد پیروزی را در گرو روحیه عالی نظامیان و رزمندگان می‌دانند و تنها ۲۵ درصد دیگر را به عواملی، چون تسلیحات، سازمان دهی، آموزش، ارتباطات و ... نسبت می‌دهند.

فرمانده قوی، آرام و شاداب، در مواقع حساس می‌تواند تصمیم مناسب بگیرد و از نیرو و امکانات به گونه‌ای شایسته استفاده کند؛ سرباز با روحیه قوی و برخوردار از آرامش نیز می‌تواند از ابزار و وسایل جنگی به طور صحیح و به موقع سود جسته، ضربات کاری بر دشمن وارد سازد.

اما فرمانده فاقد روحیه، هنگام رویارویی با خطر، تدبیر و دقت کافی در طرح‌ریزی و اجرای برنامه‌ها را نخواهد داشت و رزمنده بی‌روحیه نیز بر اثر هراس و وحشت، تنها در پی حفظ جان خود است و قادر به استفاده از سلاح و امکانات به طور کامل نیست.

دفاع مقدس نیز از این قاعده مستثنا نبود و روحانیان، تأثیر عمیقی در تقویت روحیه رزمی رزمندگان در مقاطع حساس جنگ داشتند؛ نقش اساسی روحانیت در این مرحله، نگهبانی از دل‌ها بود. اینکه قلب‌ها را استوار بدارند و بر اطمینان و قوّت گام‌ها بیفزایند و ایمان رزمندگان را راسخ سازند.

روحانیون با حضور در خطوط مقدم و همراهی و همگامی با فرماندهان دل سوز، مشکلات، بن بست‌ها و شکست‌ها را از نزدیک درک می‌کردند و در مواقع حساس، با تلاوت یک آیه، با قرائت یک حدیث و...، فرماندهان را از فشار‌های روانی ناشی از مشکلات خارج می‌ساختند و موجب تقویت روحیه آنان می‌شدند. حضور روحانیون و همراهی با فرماندهان در شب‌های عملیات و در خطوط مقدم و پاتک‌های شدید دشمن، بروز رشادت‌ها، شجاعت‌ها و خطرپذیری‌ها، از مواردی است که در عمل موجب تقویت روحیه فرماندهان جنگ می‌شد.

فعالیت‌های رزمی روحانیون در جبهه‌ها

یکی از فعالیت‌های روحانیون در دفاع مقدس، حضور در کادر فرماندهی و تخصصی یگان‌های رزم بود. طلاب بسیاری پس از حضور در دوره‌های فشرده تخصصی، به یگان‌های رزم اعزام می‌شدند و در لشکر‌ها و یگان‌ها، مسئولیت گردان یا واحد‌های رزمی را بر عهده می‌گرفتند. گاه در یک لشکر، چهار فرمانده گردان روحانی وجود داشت.

روحانیت در چشمه‌سار شهادت

طلبه شهید، از تبار کسانی است که شرف جهاد را با فضیلت علم به هم آمیختند و مصداق عالم عامل شدند. او از طایفه مردانی است که یک پای در درس فقه داشتند و پای دیگر در درس عشق و با وضو بر سر هر دو کلاس حاضر می‌شدند. او از نسل «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» است.

حضرت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب، درباره شهیدان حوزه و روحانیت فرمودند:

سلام بر حماسه‌سازان همیشه جاوید روحانیت، که رساله علمیه و عملیه خود را به دم شهادت و مرکب خون نوشته‌اند و بر منبر هدایت و وعظ و خطابه ناس، از شمع حیاتشان گوهر شب چراغ ساخته‌اند؛ کدام انقلاب مردمی ـ اسلامی را سراغ دارید که در آن، حوزه و روحانیت پیش کسوت شهادت نبوده‌اند، بر بالای دار نرفته‌اند و اجساد مطهرشان بر سنگ فرش‌های حوادث خونین به شهادت نایستاده است؟ خدا را سپاس می‌گزاریم که از دیوار‌های فیضیه گرفته تا سلول‌های مخوف و انفرادی رژیم شاه، و از کوچه و خیابان تا مسجد و محراب امامت جمعه و جماعات، و از دفاتر کار و محل خدمت تا خطوط مقدم جبهه‌ها و میادین مین، خون پاک شهدای حوزه و روحانیت، افق فقاهت را گلگون کرده است و در پایان افتخارآمیز جنگ تحمیلی نیز، رقم شهدا و جانبازان و مفقودین حوزه‌ها نسبت به سایر قشر‌های دیگر، زیادتر است.

داستان زنانی که نان نداشتند، اما «نان سال‌های جنگ» را می‌پختند

 بخش خبری جنگ ودفاع مقدس

داستان زنانی که نان نداشتند، اما «نان سال‌های جنگ» را می‌پختند

کتاب «نان سال‌های جنگ» روایتی مستند است از تلاش هشت‌ساله زنان یک روستا برای تأمین نان مورد نیاز جبهه‌ها.
خبرگزاری تسنیم:

از طرف جهاد آرد آوردند و گفتند هرکسی می‌تواند بسم‌الله. خانه خیرالنسا شد پاتوق نان پختن. من هم پایم به آنجا باز شد. کارها از اذان صبح شروع می‌شد و تا غروب ادامه داشت. اذان صبح خمیر را باز می‌کردیم. هر روز نوبت یک نفر بود که خمیر را باز کند. وقتی آفتاب می‌آمد بالا، سر و کله زن‌ها پیدا می‌شد. دور هم جمع می‌شدیم و نان می‌پختیم. کار من خمیر زواله کردن بود. زمانی که بقیه خسته می‌شدند، شروع می‌کردم به نان پختن.

* * *

نان پختن توی تابستان کار سختی بود. تابستان انگار آتش می‌بارید! کنار تنور هم بودیم می‌پختیم از گرما. وقتی هوا داغ بود، خمیر خوبی از آب درنمی‌آمد و سریع تُرش می‌شد. برای اینکه نام به تنور نچسبد، یک تکه دستمال خیس دور تنور می‌چرخاندیم، بهش می‌گفتیم تُنُورو. اگر این کار را نمی‌کردیم، نان از کناره می‌افتاد داخل تنور. ماه رمضان هم فقط شب‌ها نان می‌پختیم، بعد از افطار می‌رفتیم سر تنور.

* * *

برای مردم نان می‌پختم و دستمزدم تنوری پنج قِران بود. یک روز زن حاج مسلم گفت: «دخترعمه، اگر آرد بیاورم، برای جبهه نان می‌پزی؟» گفتم: «پول ندارم به جبهه کمک کنم. پسر هم ندارم که بفرستمش جبهه. از خدایم است که نان بپزم.»...

این‌ها بخش‌هایی از کتاب «نان سال‌های جنگ»، خاطرات زنان روستایی در سبزوار از سال‌های جنگ است. روستایی صدخَرو یکی از روستاهای فعال در جنگ بود که زنان آن در طول هشت سال جنگ تحمیلی به کار پشتیبانی از جبهه‌ها مشغول بودند. کم نبودند روستاهایی که بی‌چشم‌داشت به تأمین اقلام جبهه پرداختند؛ از نان پختن گرفته تا دوختن لباس و بافتن شال و کلاه و... اما در تمام چهار دهه پس از جنگ، کمتر صدایی از آنها در آثار مستند شنیده شده است.

«نان سال‌های جنگ» که با همکاری محمد اصغرزاده و محمود شم‌آبادی نوشته و از سوی انتشارات راه یار منتشر شده است، جزو معدود آثاری است که به روایت خاطرات این زنان پرداخته است. هرچند نوشتن از جنگ از زاویه دید زنان طی سال‌های اخیر رشد داشته، اما عمده تمرکز این آثار بر خاطرات همسران شهدا یا کسانی است که در قامت امدادگر در مناطق جنگی فعال بودند. این در حالی است که خانه بسیاری از زنان ایرانی در هشت سال جنگ تحمیلی، خود یک مرکز برای پشتیبانی از جبهه‌هایی بود که فرزندانشان در آن نفس می‌کشیدند.

خبرگزاری تسنیم به‌مناسبت گرامیداشت هفته دفاع مقدس با شم‌آبادی که کار تدوین و نگارش خاطرات زنان روستای صدخَرو را به‌عهده داشت، به گفت‌وگو پرداخته است که در ادامه می‌خوانید:

*تسنیم: آقای شم‌آبادی، کتاب «نان سال‌های جنگ» جزو معدود آثاری است که از زاویه‌ای جدید به سال‌های دفاع مقدس پرداخته است. این کتاب تلاش دارد آن همدلی‌هایی را که ما در این سال‌ها از آن شنیده‌ایم، به‌صورت مستند ارائه دهد، نگارش این کتاب چگونه شکل گرفت؟

جنگ موضوع گسترده‌ای بود و همه مردم را درگیر خود کرده بود، شبه‌روشنفکران، روشنفکران و رسانه‌های خارجی معمولاً وحشت و تلخی‌های جنگ را به ما نشان می‌دهند، اما جنگ برای ملت ما فقط خط مقدم و جبهه نبود، جنگ برای تمام مردم ما از تک‌تک خانه‌ها شروع شد. جنگ برای مردمی که بچه‌هایشان را به جبهه می‌فرستادند، از همان لحظه اعزام شروع می‌شد. صبر مردم ما در این مدت، صبر زیبایی بود، عزیزشان در جبهه حضور داشت و خودشان در پشت جبهه مشغول انجام فعالیت‌هایی بودند؛ فعالیت‌هایی که متأسفانه در این سال‌ها چندان به آن پرداخته نشده است.

ما همانند روستای صدخرو، چندین روستا در استان‌های مختلف داریم که زنانشان به کار پشتیبانی از جبهه‌ها می‌پرداختند، مانند روستای «خانوک» در کرمان که آنها هم به کار پخت نان می‌پرداختند.

این‌ها روستاهایی هستند که طعم تلخ محرومیت را چشیده بودند، اما وقتی انقلاب پیروز می‌شود و جنگ تحمیلی رخ می‌دهد، وارد میدان می‌شوند و از انجام هیچ نوع کاری دریغ ندارند. مردم در زمان پهلوی ــ که در این سال‌ها برخی از رسانه‌ها مشغول تطهیر آن هستند ــ با محرومیت شدید مواجه بودند. کار مردم روستای صدخرو به جایی رسیده بود که مجبور بودند برای سیر کردن شکم خود از علف تریاک استفاده کنند؛ دیگر چیزی به‌نام گندم و جو در روستا وجود نداشت. این مردمی که آن‌قدر رنج کشیده بودند، وقتی می‌بینند که امام(ره) و انقلاب و مسئولانی که در آن برهه فعالیت داشتند، از جنس خودشان هستند، با شروع جنگ، جنگ را از خودشان می‌دانند.

این میزان اتحاد در دیگر جنگ‌های میهنی که در طول تاریخ برای کشور رخ داده است، دیده نمی‌شود، این‌که جنگی در غرب کشور رخ دهد و هزاران کیلومتر این سوتر، در شرق کشور مردم جنگ را از خودشان بدانند، کار نوشتن کتاب «نان سال‌های جنگ» از اینجا آغاز شد، تصمیم گرفتیم که به یک موضوع مغفول بپردازیم و با این کتاب بگوییم که جنگ تنها مختص خط مقدم نبود، جنگ از تک‌تک خانه‌های مردم شروع شد.

*تسنیم: روستای صدخرو تنها روستای فعال در این زمینه در خراسان بود؟

همانند روستای صدخرو، روستاهای زیادی در سبزوار وجود داشت که به پشتیبانی جنگ مشغول بودند، اما روستای صدخرو به‌دلیل فعالیت زیاد زنان در آن منطقه حالت پایگاه داشت. در این روستا خانمی به‌نام خیرالنساء صدخروی زنان روستا را بسیج کرد و آنها تا پایان جنگ به پشتیبانی از جبهه‌ها پرداختند؛ از نان‌پختن گرفته تا دوختن لباس و... .

روستاهای دیگری نیز در این منطقه فعالیت‌های این‌چنینی داشتند؛ مانند روستای «شم‌آباد» که با وجود جمعیت اندک خود، 40 شهید را تقدیم کشور کرد. این روستا هم مشغول انجام امور مربوط به پشتیبانی از جنگ در آن ایام بود. در خراسان روستاهای زیاد این‌چنینی بود اما متأسفانه در این سال‌ها مورد غفلت قرار گرفتند و کمتر به نقش آنها پرداخته شد.

در روستای صدخرو نیز کار به همین شکل بود، نیروهای جهاد به روستا آمدند و گفتند که جبهه نیاز به نان و برخی از اقلام دارد. مردم روستا هم برای تهیه این اقلام اعلام آمادگی کردند. کار از اینجا شروع شد و مدیریت آن نیز با خود خانم‌ها بود.

این کار کاملاً مردمی بود. هرچند تأمین آرد با جهاد سازندگی بود، اما زمانی که آرد هم نبود مردم با آرد خودشان نان جبهه‌ها را می‌پختند. بعضی وقت‌ها که قرار نبود نان بپزند، شروع کردند به دوختن یا بافتن لباس، درست کردن مربا و... . جهاد هم در پایان کار می‌آمد و اقلام تهیه‌شده را بار می‌زدند و به جبهه می‌بردند.

*تسنیم: این دست فعالیت‌ها تا چه‌مدت ادامه داشت؟ روزانه چقدر نان برای جبهه‌ها از این طریق تهیه می‌شد؟

متغیر بود، بعضی وقت‌ها حجم سنگین بود، اما گاه نیز به‌دلیل اینکه آرد نبوده، خانم‌ها مشغول کارهای دیگر برای پشتیبانی از جنگ بودند، اما نکته قابل تأمل در این میان آن است که پختن نان برای جبهه‌ها تا پایان جنگ ادامه داشت، کار تعطیل‌بردار نبود، یک زمانی نان می‌پختند، یک زمانی مربا درست می‌کردند، در زمستان در حسینیه قدیم مشغول بافتن لباس برای رزمندگان می‌شدند، خستگی‌ناپذیر بودند.

*تسنیم: یکی از نکات جالب در این کتاب این است که وضعیت اقتصادی مردم روستا گاه چندان مناسب نبود، مثلاً کتاب از محرومیت‌هایی می‌گوید که مردم در دوره پهلوی تحمل کردند. بعد از پیروزی انقلاب نیز خانواده‌هایی میان ساکنان روستا هستند که از نظر اقتصادی وضعیت مناسبی ندارند، با وجود این پای کار ایستاده‌اند و در پختن نان و دیگر امور همکاری می‌کنند.

البته روستا، روستای محرومی نبود، اما افراد محرومی نیز در آن زندگی می‌کردند. نکته جالب اینجاست که در انجام این دست از فعالیت‌ها افراد ثروتمند و افراد مستضعف را کنار هم می‌بینیم؛ یعنی همان چیزی که ما در دهه 60 می‌دیدیم، فاصله طبقاتی به‌دلیل وجه بارز انقلاب از بین رفته بود. زنان از مستضعف تا برخوردار کنار هم مشغول کار بودند، میان این گروه خانمی بود که برای تأمین مایحتاج زندگی و معیشت خود نان می‌پخت اما در این زمان برای جبهه‌ها رایگان نان می‌پزد، یا زنی بوده که چند بچه معلول در خانه داشت، اما کنار نکشید و همانند زنان دیگر شروع کرد به نان‌پختن برای جبهه‌ها.

خیرالنساء صدخروی مدیریت زنان روستای صدخرو را در پشتیبانی جنگ به‌عهده داشت

در بخش جمع‌آوری کمک‌های مردمی فردی را داشتیم که گوشواره‌ای طلایی را که همسر شهیدش به او هدیه داده است، تقدیم انقلاب می‌کند. کنار او زنی را داریم که چند تخم‌مرغ به جبهه هدیه می‌دهد و می‌گوید "من دستم خالی است، اما دوست دارم در کمک به جبهه سهیم باشم."، این امر مردمی بودن انقلاب را نشان می‌دهد. مردم انقلاب را از خودشان می‌دانستند و می‌دانند.

زنان در جنگ‌های دیگر کشورها جزو اقشار آسیب‌پذیر جامعه هستند. تصاویری که از جنگ‌های دیگر کشورها گرفته شده است نشان می‌دهد که زنان معمولاً در حالت جنگ‌زده و غم‌انگیز هستند اما در دفاع مقدس، ما شاهد حماسه زنان هستیم؛ از زنانی که در بیمارستان‌ها مشغول امدادگری بودند تا زنانی که در شهرها و روستاها کار پشتیبانی از جبهه‌ها را به‌عهده گرفته بودند، این‌ها حماسه‌هایی است که زنان ایرانی در طول جنگ تحمیلی آفریدند، خانم‌ها ناامید نشدند، و اگر غیر از این بود جبهه‌ها به مشکل برمی‌خورد.

*تسنیم: این نوع حضور بعد اجتماعی سال‌های جنگ را نشان می‌دهد که متأسفانه کمتر به آن پرداخته شده است، این همدلی‌ از کجا شکل گرفت؟

همچنان باز هم این همدلی‌ها را مشاهده می‌کنیم. خانم‌های صدخروی در همین چند سال اخیر اعلام کردند که حاضرند برای رزمندگان در جبهه مقاومت و مدافعان حرم، شال‌گردن ببافند. این همدلی هنوز در چهره تک‌تک زنان روستا دیده می‌شود. زنان روستایی و دیگر زنان به انقلاب دلبستگی دارند، اما آنچه ممکن است مردم را اذیت کند، مسئولانی هستند که به انقلاب وفادار نیستند.

شهید شمس‌آبادی در آن ایام از مسئولان جهاد سازندگی بود. زنان روستا وقتی می‌بینند که او پیوسته در حال فعالیت و کار است، یا در جبهه مشغول سنگرسازی است یا در پشت‌جبهه به محرومیت‌زدایی می‌پردازد، جنگ را از خودشان می‌بینند و بیشتر پای کار می‌آیند. دیدن مسئولی که دنبال تجمل‌گرایی است، مردم را دلسرد می‌کند. با وجود این معتقدم که راه ما راهی نیست که به پایان رسیده باشد، راه ما ادامه دارد. ما شهدایی مانند شهید صدرزاده، جلیلی‌نسب، موحدی، راه‌چمنی و... را می‌بینیم که از رویش‌های انقلاب هستند. این شهدای مدافع حرم که اکثر آنها متولدین دهه‌های 60 و 70 هستند، هیچ کدام امام(ره) را ندیده‌اند، اما وقتی موضوعی به‌عنوان دفاع از حرم پیش می‌آید، وارد میدان می‌شوند.

نکته مهم این است که ما این حضور را روایت نمی‌کنیم. وقتی ما حضور نداریم، رسانه‌های غربی جای خالی این روایت‌ها را با روایت‌های تلخ و سیاه از جنگ پر می‌کنند. آنها مشکلات را آن‌قدر پررنگ می‌کنند که مردم ناامید شوند. صدا و سیما و تولیدات سینمایی ما تا چه‌اندازه توانستند مجاهدت امثال مردم روستای صدخرو را نشان دهند؟ اگر هم بوده، نمایشی بوده مانند سریال «ستایش» که کاملاً در فضای ضدجنگ تولید شده است، داستان زنی که برادرش برای فرار از جبهه کشته می‌شود و این داستان تا سه فصل برای مردم روایت می‌شود. ما چقدر توانستیم به جنگ رسانه‌ای غربی‌ها برویم؟ اینجا است که ما آسیب می‌بینیم و آن روایت غلط دشمنان در خانه تک‌تک ما می‌آید.

تاریخ ما مردمی است، تا وقتی این تاریخ مردمی را روایت نکنیم و مردم ندانند که چه نقش قهرمانانه‌ای در جنگ داشتند و امروز دارند، روایت دشمن را می‌پذیرند. خانم‌هایی مانند خیرالنساء صدخروی قهرمانان گمنام جنگ هستند، این‌ها گنج‌هایی هستند که متأسفانه داریم آنها را از دست می‌دهیم. بعضی از خانم‌های روستا به‌دلیل کهولت سن، خاطرات را از یاد برده‌اند. باید زودتر از این‌ها، روایت‌های مربوط به جنگ جمع‌آوری می‌شد. اگر مجاهدت این خانم‌ها نبود، ممکن بود نتیجه دیگری در جنگ بگیریم.

اطلاع‌نگاشت | روایت پیروزی

 رهبری انقلاب جنگ ودفاع مقدس

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

اطلاع‌نگاشت | روایت پیروزی

دفاع مقدس ملت ایران از دو خطر «فراموشی» و «تحریف» مصون نیست: «دست تحریف، این بخش پُردرخشش تاریخ ما را ممکن است مخدوش کند.» ۱۳۹۹/۰۶/۳۱ و «این دغدغه در ذهن من هست که فرهنگ جنگ و فرهنگ انقلاب و درحقیقت روحیه‌ی انقلاب از بین برود.» ۱۳۷۰/۰۴/۲۵
پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR در این اطلاع نگاشت راهکارهایی را برای مقابله با چنین خطراتی و برای ناکام گذاشتن توطئه‌ی دشمنان  منتشر میکند.

حقایق جنگ تحمیلی /تعداد شهدایمان یک‌سوم کشته‌های رژیم بعث بود/ معاندان برای تحریف ‌جنگ جدی شده‌اند

 بخش خبری جنگ ودفاع مقدس

حقایق جنگ تحمیلی /تعداد شهدایمان یک‌سوم کشته‌های رژیم بعث بود/ معاندان برای تحریف ‌جنگ جدی شده‌اند

گروه استان‌ها ــ فرمانده ارشد دفاع مقدس با اشاره به تلاش معاندان برای تحریف تاریخ و حقایق دفاع مقدس گفت: برای نمونه از تعداد بالای شهدای ما در جنگ تحمیلی سخن می‌گویند؛ در حالی که در صحنه جنگ ۱۷۰هزار شهید دادیم.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از قزوین، تاریخچه دفاع مقدس پر از فرماندهان جوان و برومندی است که در لبیک به دعوت امام خمینی(ره)، ولی فقیه زمان و با کمترین تجربه نظامی پای به عرصه نبرد و دفاع از میهن گذاشتند. یکی از فرماندهان جوان دوران دفاع مقدس، سردار سرتیپ‌دوم پاسدار «سیروس صابری» است که جانشینی فرمانده سپاه حضرت محمد رسول‌الله(ص) تهران بزرگ را در کارنامه جهادی خود دارد، فرمانده خوش‌نامی که گنجینه خاطرات دفاع مقدس ملت ایران در برابر استکبار جهانی است.

جنگی که در آن یک وجب از خاک ایران جدا نشد

سردار صابری در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم یکی از دلایل طولانی شدن جنگ را خیانت‌های بنی‌صدر و منافقین دانست و یادآور شد: بعد از عزل بنی‌صدر توسط امام خمینی(ره) همبستگی و همراهی بین ارتش، سپاه و نیروهای مردمی بسیج به اوج خود رسید و ما توانستیم در طول 1.5 سال بیشتر مناطق اشغال‌شده کشور را طی عملیات‌های پیاپی آزاد کنیم.

وی اضافه کرد: همکاری بین ارتش و سپاه در طول دوران دفاع مقدس یک همکاری مثال‌زدنی بود که زمینه پیروزی ما را فراهم کرد و درس خوبی به دشمن داد.

صابری با یادآوری اینکه "200 سال قبل نقشه کشور ما مانند یک شتر نشسته بود"، ادامه داد: در این 2 قرن هر تجاوزی به کشور ما شد، یک تکه از این کشور رفت تا اینکه این شتر نشسته در نهایت به یک گربه تبدیل شد و مساحت کشور ما هم تقریباً نصف شد. اما در 8 سال جنگ تحمیلی با اینکه همه ابرقدرت‌ها علیه ما بودند، حتی یک وجب از خاک ما کم نشد.

تعداد شهدای ما یک‌سوم کشته‌های دشمن بود

این فرمانده ارشد دوران دفاع مقدس با اشاره به تلاش برخی رسانه‌های معاند برای تحریف تاریخ و حقایق دفاع مقدس گفت: برای نمونه بسیاری از این رسانه‌ها از تعداد بالای شهدای ما در جنگ تحمیلی سخن می‌گویند؛ در حالی که ما در صحنه جنگ 170 هزار شهید دادیم؛ در صورتی که کشته‌های دشمن ما در این جنگ 520 هزار نفر بود. آماری که نشان می‌دهد رزمندگان ما خیلی خوب و آگاهانه جنگیدند.

صابری ولایت‌پذیری و تبعیت تام از فرماندهی‌کل قوا را از ویژگی‌های منحصر‌به‌فرد رزمندگان اسلام در دوران 8ساله دفاع مقدس توصیف کرد و افزود: در زمان عملیات هم همه رزمندگان ما گوش به فرمان فرمانده بودند و مشکلاتی مانند اینکه کسی بخواهد یاغی شود و حرف گوش نکند، نداشتیم. همه خیلی خوب حرف گوش می‌کردند و روز عملیات و شب عملیات هم برای آنها فرقی نداشت.

جانشین سابق فرمانده سپاه محمد رسول‌الله(ص) با بیان اینکه اصلاً نمی‌توان معنویت را از دفاع مقدس جدا کرد، اظهار داشت: حتی اعتقاد دارم که اگر بخواهیم فضای معنوی حاکم بر جبهه‌ها را از دفاع مقدس جدا کنیم، چیزی از جنگ و دفاع مقدس باقی نمی‌ماند.

صابری برپایی هیئت‌های عزاداری و مولودی‌خوانی در گردان‌های بسیج و سپاه را نمونه این فضای مذهبی و معنوی حاکم بر دفاع مقدس دانست و افزود: نمونه جشن‌های مذهبی و مولودی‌خوانی‌هایی که در تولد ائمه اطهار(ع) در جبهه برپا می‌شدند، بی‌نظیر بودند و نمونه آنها را در هیچ کجا ندیدم.

وی با اشاره به روحیه معنوی و بالای رزمندگان اسلام در سنگرها و خط مقدم ادامه داد: رزمندگان ما در حالی که موقع نماز شب دعا می‌خواندند و اشک می‌ریختند، بلافاصله بعد از پایان نماز و دعا با هم شوخی می‌کردند؛ شوخی‌هایی که پر از خلاقیت و خلوص معنوی بود.

فلسفه نام‌گذاری دسته‌جات نظامی سپاه در دوران دفاع مقدس

صابری همچنین به فلسفه نام‌گذاری لشگرها و سایر دسته‌جات نظامی سپاه در این دوران دفاع مقدس اشاره کرد و گفت: فلسفه نام‌گذاری دسته‌جات نظامی ما هم مانند دفاع مقدس ما خاص بود؛ به‌طوری که اسم لشگرهای ما برگرفته از اسامی ائمه اطهار مانند امام علی(ع)، امام حسین(ع) و محمد رسول‌الله(ص) بود.

وی با ذکر اینکه اسم گردان‌ها و گروهان‌ها در هر لشگر به‌فراخور نام آن لشگر انتخاب می‌شد، اضافه کرد: برای مثال «یاران حضرت علی(ع)» اسم یکی از گردان‌های لشگر امام علی(ع) بود و یا در لشگر محمد رسول‌الله(ص) اسم گردان‌های ما عمار، حمزه، مقداد و انصار بود.

پدری مهربان و مدیری قوی؛ اطلاع‌نگاشت | فرماندهی امام در جنگ

 رهبری انقلاب امام خمینی ره جنگ ودفاع مقدس

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

پدری مهربان و مدیری قوی؛ اطلاع‌نگاشت | فرماندهی امام در جنگ

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ارتباط تصویری با پیشکسوتان دفاع مقدس (۹۹/۶/۳۱)  بخشهایی از مدیریت جنگی امام در هشت سال دفاع مقدس را بیان کردند که در این اطلاع‌نگاشت مرور میشود.

بسته ادبی «به نشر» برای دفاع مقدس/ کتاب‌هایی که باید بخوانیم

 بخش خبری جنگ ودفاع مقدس معرفی کتاب

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

بسته ادبی «به نشر» برای دفاع مقدس/ کتاب‌هایی که باید بخوانیم

به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، ادبیات همواره نقش مهمی در انتقال مفاهیم دینی و ملی داشته است؛ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نیز ادبیات ویژه‌ای به‌همراه داشتند که برای آشنایی با مفاهیم آن فهرستی از مهم‌ترین کتاب‌های منتشر شده انتشارات به نشر را تقدیم می‌کنیم.

الف. بزرگسال
1. کلاغ پر، مهدی رسولی
عاشقانه‌هایی است از دو برادر، تاثیر شهادت فرزند بر پدر و مادر و مفهوم خانواده دوستی که با توصیف پردازی خوب از فضایی مدرن برخوردار است.

بسته ادبی «به نشر» برای دفاع مقدس/ کتاب‌هایی که باید بخوانیم

2. روطه؛ جبهه ای به عرض 10 متر، احمدرضا طاووسی
نوشتار حاضر که در چهل قسمت تدوین شده است، خاطرات متعدد و متنوع از صحنه‌های مختلف دوران پرافتخار هشت سال دفاع‌مقدس می‌باشد. این مجموعه، خاطراتی از دومین سال جنگ تا آخرین روزهای دفاع‌مقدس را در بر گرفته است تا هدیه‌ای برای نسل‌های آینده باشد.

3. پیرمرد و حوری، اکبر صحرایی
این اثر خاطرات و اتفاقات دفاع مقدس را بیان می‌کند. این خاطرات به قلم نویسنده شاخص دفاع مقدس علی اکبر صحرایی از سطح شفاهی به عمق داستانی میرسد و لایه های گسترده ای دارد که هر بار با کنش داستانی خواننده را به جلو می‌برد.

4. سنگر علاف ها، اکبر صحرایی
این اثر با زبان طنز به قلم نویسنده شاخص دفاع مقدس علی اکبر صحرایی در فصل‌های کوتاه یک موقعیت جذاب از روزهای دفاع مقدس را روایت می‌کند. شخصیت‌ها انسان‌هایی منفعل هستند که به مرور دچار تحول می‌شوند.

بسته ادبی «به نشر» برای دفاع مقدس/ کتاب‌هایی که باید بخوانیم

5. تا ابد با تو می مانم، مریم عرفانیان
این اثر در ژانر دفاع مقدس، خاطرات خانم مریم مقدسی همسر سردار نجاتی یکی از فرماندهان جانباز دفاع مقدس است. این اثر بر مینای روابط درون خانوادگی به شکل خاطره نوشت و نوعی ادبیات شفاهی توسط نویسنده روایت می شود و زاویه اول شخص دارد.بسته ادبی «به نشر» برای دفاع مقدس/ کتاب‌هایی که باید بخوانیم

6. پشت در بهشت، مریم شیدا
نویسنده در این کتاب داستان دختر جوان و هنرمندی به نام حدیث را روایت می‌کند که برادرش حسین، یک جانباز شیمیایی است.حسین برای مداوا به آلمان رفته است اما مداوا مؤثر نیست و او شهید می‌شود. حسین از طرف دیگران متهم است که با وجود این که جبهه رفته و جانباز است، اما گذشته خود را فراموش کرده و دست به کارهای ناشایست از جمله رباخواری زده است؛ حدیث در طول این داستان، بی‌گناهی برادرش را ثابت می‌کند.

7. مجموعه 6 جلدی شهدای دانشگاه علوم اسلامی رضوی، طیبه مزینانی
چشم‌هایش را می شناختم *روایت داستانی از زندگی شهید سید حسین عظیمی
یکی از آن پنج نفر * روایت داستانی از زندگی شهید محمدرضا اویسی ثانی
باشد که نباشیم * روایت داستانی اززندگی شهید نعمت الله پیغان
دیدن روی ماه * روایت داستانی از زندگی شهید علی عباس حسین پور
قرار بود نشانه نباشد * روایت داستانی از زندگی شهید علیرضا نکونام
ای کاش شهید می شدم * روایت داستانی از زندگی شهید حشمت الله رضایی
ب. نوجوان
(مجموعه روزهای جنگ عنوان مجموعه داستان های نوجوان با موضوع دفاع مقدس است)
1. آب و زنجیر، حسین قربانزاده
رمان «آب و زنجیر» به زندگی تعدادی از نوجوانان شهر خیاو (مشگین شهر) ـ شهری در دامنه ی کوه سبلان ـ در سه ماه تابستان 1360 می پردازد. فیاض کاپیتان فوتبال محل، به عنوان اولین نفر از محله، به جبهه می رود. غلام که با فیاض رقابت دارد وقتی می بیند بحث در مورد فیاض داغ است تلاش می کند با انجام کارهای مختلف نظرها را به خود جلب کند. رمان بومی آب و زنجیر گوشه ای از زندگی مردم منطقه را در سال 60 به تصویر کشیده است. آداب و رسوم , و باورها در گفت و گوها از خصوصیات بارز رمان است.

2. وقتی در آغوش کوه بودیم، فاطمه فروتن
این اثر روایتگر داستان دختری است که در جریان جنگ تحمیلی دوران بلوغ و نوجوانی‌اش را می‌گذراند. او در این دوران از نزدیک شاهد اتفاقات تلخ جنگ است و به گونه‌ای این رویدادها را از نگاه خود به تصویر می‌کشد. این اثر نگاهی جدید به موضوع مردم و جنگ دارد.

3. مرد قورباغه ای، فرخنده حق شنو
این رمان زندگی دختر نوجوانی را به تصویر می کشد که به علت فقدان پدرش مجبور می شود قبل از چهارده سالگی کار کند. پدر او یکی از غواص هایی است که در جنگ شهید شده است، اما او مادرش با فکر اینکه او اسیر شده و امکان دارد، برگردد هفت سال منتظر او می مانند ، تا اینکه می فهمند دشمن همه غواص های گروه آن ها را تیرباران کرده است.

4. روشنای خاموش، علی اکبر والایی
روشنای خاموش روایت نوجوانی است که پدرش جانباز است و قرار است برای عمل جراحی به آلمان برود. پسر نسبت به او موضع همدلانه ندارد و با دوستی رابطه داد که فازش فرق دارد و در نهایت پدر از رفتن به سفر خودداری می کند و پسر متحول می شود.

بسته ادبی «به نشر» برای دفاع مقدس/ کتاب‌هایی که باید بخوانیم

5. پل جغاتو، مجید محبوبی
در این داستان راوی که در روستا زندگی می‌کند، نگران زن‌عمو و دخترعمویش سارا است که در شهر آن سوی پل جغاتو (رودخانه‌ای در میاندوآب) زندگی می‌­کنند. دشمن در حال بمباران شهر است و اعضای حزب کومله‌ و دموکرات‌های ضدانقلاب، با آتش پشتیبانی هوایی صدام، در حال پیشروی به سمت شهر هستند..

6. آرزوی چهارم، اکبر صحرایی
شروع رمان با در محاصره قرار گرفتن شمشاد و چند نفر از دوستانش کلید می خورد! در ادامه محاصره، او با دیدن دوست دوران مدرسه و گرفتن یک اسیر درجه دار عراقی، خاطرات و حوادثی که چند سال پیش بین راوی و مسعود که منجر به تغییر زندگی شمشاد شده در ذهنش (فلش بک) تداعی پیدا می کند. رفته رفته با تنگ تر شدن محاصره دشمن، عطش بی آبی و تلاش آن ها برای فرار از این محاصره و برگشت به خاکریز خودی، خواننده با زاویای دیگری از زندگی خانوادگی شمشاد، مسعود، منوچهر، افسر عراقی و... آشنا می شود

7. بهمن شصت و پنج، سندی مومنی
کتاب در مورد حادثه بمباران هوایی سال 65 در شیراز است. این اثر علاوه بر درون مایه دفاع مقدس، رابطه دو خواهر را نشان می دهد که پایان بندی بسیار زیبا و تاثیرگذاری دارد و در نهایت به تحول شخصیت اصلی داستان می انجامد. راوی نوجوانی است که با خواهر بزرگش معصوم مشکل دارد. برادرش در جبهه است و همه درگیر مسائل جنگ هستند. روزی که راوی به خانه مادربزرگش می رود، شهر بمباران می شود و راوی متوجه می شود که بمب روی خانه شان افتاده و... .

ج. کودک
(مجموعه قصه های جنگ عنوان مجموعه داستان های کودک با موضوع دفاع مقدس است)
1. خانه ای روی شیشه، شهرام شفیعی
داستان علامت ضربدر سفیدی است که روی پنجره زندگی می کند و کارش مواظبت از پنجره است. او دوستان زیادی دارد و هر روز با نخل و سنجاقک حرف می‌زند. اما جنگ شروع می‌شود و علامت سفید به بازوی ارادی که در جنگ زخمی می شوند بسته می شود...

2. پرواز موج، سرور پوریا
برخورد دراماتیک پرنده ای با پدر و پسری که کارشان ماهیگیری است و در فضایی جنگی که در نهایت پرنده در برای فداکاری به ماهگیر جان خود را از دست می دهد.

3. پروانه های آبی، نورا حق پرست
داستانی اجتماعی و جالب، که به زندگی دختری می پردازد که پدرش به جبهه می رود و او سالها منتظربازگشت پدرش می‌ماند.

4. بچه های شهر ما، حمید هنرجو
مجموعه ای از 9 سروده با مضامین جبهه، چفیه، جنگ، دفاع مقدس و...

5. قشنگ ترین هدیه دنیا، مژگان شیخی
این اثر در بردارنده دو داستان که یاد، نام و خاطره جانبازان گرانقدر را در دل مخاطبین زنده می کند و در جهت پاسداشت ارزشهای اسلامی و انقلاب نوشته شده است. زهرا پدری جانباز دارد. و از اینکه پدر با عصا راه می رود ناراحت است. پدر برای معالجه به مشهد می رود و زهرا بسیار دلتنگ او می شود و به قدر و منزلت پدر پی می برد و تصمیم می گیرد هنگام بازگشت پدر، هدیه ای به او بدهد.

6. دست های سبز لاله، سرور پوریا
این اثر داستان کودکی است به نام مریم که پیاز گل لاله را از برادرش هدیه گرفته و آن را می‌کارد. این گیاه همزمان با فتح خرمشهر و شهادت برادرش گل می‌دهد. ارتباط عاطفی میان مریم و گل لاله بسیار زیباو جذاب روایت شده است.

7. جزیره آفتابگردان، مرضیه جوکار
پدر بهار در جنگ بین ایران و عراق٬ خلبان بوده. زمانی که می‌خواسته در یک شهر مرزی٬ چند بچه‌ی زخمی را نجات بدهد٬ با هواپیمایش گم می‌شود. چندسال از جنگ گذشته ولی پدر برنگشته. بهار همیشه منتظر است؛ تا این‌که یک‌بار از زبان مادربزرگش کلمه‌ی «مفقودالاثر» را می‌شنود. بهار که فکر می‌کند مفقودالاثر اسم یک جزیره است٬ تصمیم می‌گیرد آن جزیره را پیدا کند.

مجموعه 30جلدی لاله های نوجوان، محمد حسین صلواتیان
مجموعه ای صدجلدی از داستان ها با درون مایه دفاع مقدس درباره کودکان و نوجوانانی است که به شهادت رسیده‌اند. هر داستان از زبان یکی از اشیا، حالات و ... روایت می‌شود. تاکنون 30جلد این مجموعه به چاپ رسیده است.

بسته ادبی «به نشر» برای دفاع مقدس/ کتاب‌هایی که باید بخوانیم